1. در این روز عبیداللّه بن زیاد نامهای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کردهام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من میفرستند.
2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیهالسلام عرض کرد: یابن رسول اللّه! در این نزدیکی طائفهای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیهالسلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آوردهام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت میکنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مینمایم... .
در این هنگام مردی از بنیاسد که او را "عبداللّه بن بشیر" مینامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت میکنم و سپس رجزی حماسی خواند:
قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواکلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ کَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ
"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ که من [رزمندهای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشهام."
سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر میرسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیهالسلام حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیهالسلام نداشتند. هنگامی که یاران بنیاسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیهالسلام آمد و جریان را بازگو کرد. امام علیهالسلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ"
در این روز، سنه 406، وفات کرد در بغداد سید اجل شریف و عنصر لطیف محمد بن الحسین معروف به سید رضى ذوالحسبین نقیب علویه و شریف اشراف بغداد و این سید بزرگوار برادر سید مرتضى است که وفاتش در روز 25 ربیع الاول ذکر مى شود و آن جناب بعظمت شاءن و علو همت و فصاحت زبان ، معروف است . وفاتش قبل از سید مرتضى واقع شد و فخر الملک وزیر بهاء الدوله بن عضد الدوله دیلمى و جمیع اعیان و اشراف و قضات بغداد بجنازه او حاضر شدند. سید مرتضى نتوانست از کثرت جزع و غصه ، جنازه برادر را مشاهده کند، لاجرم در تشییع و دفن او حاضر نشد بلکه در حرم مطهر جدش حضرت موسى کاظم ع رفت و فخر الملک بر جنازه سید رضى نماز خواند و در خانه خود، سید سعید را دفن کردند و آخر روز بود که فخر الملک بحرم رفت و سید مرتضى را از حرم بخانه آورد و بعد از چندى جسد شریف سید رضى را بکربلا حمل کردند و در نزد قبر والدش در جوار امام حسین علیه السلام دفن نمودند.
سید رضى را تصنیفات رائقه است از جمله : مجازات قرآن ، مجازات النبویه و کتاب معانى القرآن و از مجهوعات آنجناب کتاب نهج البلاغه است و اشعار بسیار گفته و جماعتى از فضلاء آن اشعار را جمع کردند و تدوین نموده اند و فضلا را باشعار او عنایتى تمام است و او را اشعر قریش گفته اند.
منبع: فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی