سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
 
روز ششم محرم الحرام
1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه‏ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده‏ام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می‏فرستند.
2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏السلام عرض کرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیکی طائفه‏ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیه‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‏کنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می‏نمایم... .
در این هنگام مردی از بنی‏اسد که او را "عبداللّه‏ بن بشیر" می‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت می‏کنم و سپس رجزی حماسی خواند:
قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواکلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ کَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ
"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ که من [رزمنده‏ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‏ام."
سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏السلام حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیه‏السلام نداشتند. هنگامی که یاران بنی‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏السلام آمد و جریان را بازگو کرد. امام علیه‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ"
در این روز، سنه 406، وفات کرد در بغداد سید اجل شریف و عنصر لطیف محمد بن الحسین معروف به سید رضى ذوالحسبین نقیب علویه و شریف اشراف بغداد و این سید بزرگوار برادر سید مرتضى است که وفاتش در روز 25 ربیع الاول ذکر مى شود و آن جناب بعظمت شاءن و علو همت و فصاحت زبان ، معروف است . وفاتش قبل از سید مرتضى واقع شد و فخر الملک وزیر بهاء الدوله بن عضد الدوله دیلمى و جمیع اعیان و اشراف و قضات بغداد بجنازه او حاضر شدند. سید مرتضى نتوانست از کثرت جزع و غصه ، جنازه برادر را مشاهده کند، لاجرم در تشییع و دفن او حاضر نشد بلکه در حرم مطهر جدش حضرت موسى کاظم ع رفت و فخر الملک بر جنازه سید رضى نماز خواند و در خانه خود، سید سعید را دفن کردند و آخر روز بود که فخر الملک بحرم رفت و سید مرتضى را از حرم بخانه آورد و بعد از چندى جسد شریف سید رضى را بکربلا حمل کردند و در نزد قبر والدش در جوار امام حسین علیه السلام دفن نمودند.
سید رضى را تصنیفات رائقه است از جمله : مجازات قرآن ، مجازات النبویه و کتاب معانى القرآن و از مجهوعات آنجناب کتاب نهج البلاغه است و اشعار بسیار گفته و جماعتى از فضلاء آن اشعار را جمع کردند و تدوین نموده اند و فضلا را باشعار او عنایتى تمام است و او را اشعر قریش گفته اند.
منبع: فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی


ن : سمانه حسینی
ت : جمعه 90/9/11
گهواره خالی می شود

گهواره خالی می شود با رفتن تو
دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو
حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد
عیسای من قربان بالا رفتن تو
هر چیز را هر رفتن نا ممکنی را
می شد که باور کرد الا رفتن تو
وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت
یعنی چرا یعنی معما رفتن تو
ای کاش می بردی مرا با چشمهایت
یا اینکه می افتاد فردار رفتن تو
وقتی که پا در عرصه حق می گذاری
فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو



ن : سمانه حسینی
ت : پنج شنبه 90/9/10
بخواب اصغر

گشودی چشم ، در چشم من و رفتی بخواب اصغر
خداحافظ - خداحافظ - بخواب اصغر بخواب اصغر
بدست خود به قاتل دادمت - هستم خجل
اما ز تاب تشنگی آسوده¬ای از التهاب اصغر
بشب تا مادرت گیرد ببر- قنداقه خالیت
بگریند اختران شب¬ها به لالای رباب اصغر
کبوتر گو - به نسوان مدینه با پسر خونین
خبر کن آنچه بو بردند - از وای غراب اصغر
تو با رنگ پریده غرق خون - دنیا بمن تاریک
کجا دیدی شب آمیزد- شفق با ماهتاب اصغر
برو سیراب شو - از جام جدت ساقی کوثر
که دنیا و سرآبش ندیدی جز سراب اصغر
گلوی تشنة بشکافته - بنمای با زهرا
بگو کر - زهر پیکانها بما دادند آب اصغر
الا - ای غنچة نشکفته پژمرده - بهارت کو؟
چه در رفتن بتاراج خزان کردی شتاب اصغر
خراب از قتل ما شد - خانة دین مسلمانان
که بعد از خانة دین هم - جهان بادا خراب اصغر
عمو سقای عاشورا - خجالت دارد از رویت
که بی دست از سرزین شد- نگون پادر- رکاب اصغر
بچشم شیعیانت اشگ حسرت یادگار تست
بلی در شیشه ماند- یادگار- ازگل، گلاب اصغر
الا- ای لاله خونین- چه داغی آتشین داری
جگرها میکنی - تا دامن محشر کباب اصغر
توآن ذبح عظیمستی که قرآن شد- بدو - ناطق
الا ای طلعت- تأویل آیات کتاب اصغر
خدا چون پرسد - از حق رسول و آل- در محشر
نمیدانم چه خواهد داد؟ این امت جواب اصغر
زیارت خواهد و فیض شفاعت شهریار از تو
دعای شیعیان کن- از شفاعت مستجاب اصغر



ن : سمانه حسینی
ت : پنج شنبه 90/9/10
<      1   2   3   4   5      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 
 
 
محمد بن حسن عسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در 15 شعبان سال 255 هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس(نرگس) سلام الله علیها و از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.